Jun 22, 2007

شیشه ماشین

تقریبا دو هفته پیش بود که تا در عقب ماشین رو باز کردم٬ یکهو شیشه ماشین ‌خرد خاکشیر شد!
از صدای بنگ و دیدن خرد شدن شیشه جا خوردم و حسابی گیج شده بودم. نمیدونم تقصیر اون آفتاب داغ بود که ساعتها زل زده بود به شیشه و با گرماش زوار دور شیشه رو قلقک داده بود یا اینکه خمس و زکات نداده بودم و اینجوری داشتم جریمه و تنبیه میشدم! شاید هم یکی چشمم زده بود و یا نفرینم کرده بود.
انگاری بهتره یکخورده اسفند دود کنم و ... خمس و زکاتم رو هم به وقتش بدم و بچه خوبی باشم تا کسی نفرینم نکنه.

1 comment:

Unknown said...

درودي سبز
كساني كه يادشون بمونه يكي با عروسكش منتظره ماشين سواريه ... خوبن